سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 302
بازدید دیروز: 264
بازدید کل: 1382191
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



قیافه ی امام زمان

پنج شنبه 86 خرداد 10

خانم اسما   که دیگر هرگز به ما سر نزده یا سر زده و کامنت نگذاشته است در سایتش و پس از مطلبی که من در مورد امام زمان در پست شماره ??  در تاریخ سه شنبه ?? شهریور گذشته نوشته بودم ... چنین نوشته است: 

آقای سیدمحمدرضا واحدی تو وبلاگش توصیف جمال آقا امام زمان رو کردن..
سوالهایی که برای من پیش اومده اینه که چرا خدا پیامبران و امامانش رو زیبا انتخاب کرده؟
چرا شخصی با قیافه ی نه چندان زیبا ولی با چهره ای که مهربانی از آن موج می زند ،  رو انتخاب نکرده؟
چطور شخصی که توانسته آقا رو زیارت کنه خال روی شونه راست رو دیده؟ چرا ؟
چرا دیدن جمال آقا باید مهم باشد ؟ آیا حضور او کافی نیست؟
جواب سوال اولم رو تا حدودی می دونم اما آیا برای امام زمان هم صادقه؟
آیا شعور و درک مردم هنوز به این اندازه نیست که به ظاهر اهمیت ندهند؟

 

هو الحق تعالی

با سلام به شما خانم اسما و دیگر یاران همراه

قبل از هر چیز این را بگویم که به احتمال زیاد، این سؤال برای خواهرم اسما و بسیاری دیگر از دوستان، به خاطر مبالغه ها و حتی غلوهایی است که بسیاری از عوام شیعه و متأسفانه بعضی از  اهل منبر و مداحان در مولودی خوانی ها یا مرثیه سرایی ها انجام می دهند.  زیرا هیچ کس چنین ادعایی نکرده است و یا حد اقل من نشنیده ام که آنان باید از زیباترین افراد بشر بوده و هستند.

به نظر می رسد هیچ لزومی ندارد که حتماً همه ی انبیا و امامان معصوم ما از زیباترین افراد باشند. آنچه منطقاً و عرفاً قابل قبول و حتی لازم است اینکه نباید از نقصی در اعضای بدن و چهره برخوردار باشند. آنان باید در حد متعارف و قابل قبولی زیبایی داشته و علاوه بر برخورداری از زیبایی نسبی، باید از جذابیت  لازم نیز بهره ببرند. در حدیث است که از پیامبر اکرم پرسیدند  آیا شما زیباترید یا یوسف پیامبر ؟ فرمود: برادرم یوسف زیباتر از من بود؛ اما من از او نمکین تر هستم.

بنابر این، زیبایی نسبی و جذابیت و به قول امروزی ها تو دل برو بودن آنان، امری لازم و طبیعی است و البته اگر غیر از این بود جای سؤال داشت؛ زیرا :
این اقتضای حکمت الهی است که خلقت انسان های الگو، حتی ذره ای از فطرت و حس زیبایی دوستی دیگر انسان ها انحراف نداشته باشد.به طور طبیعی، یک انسان الگو باید از درجه های بالایی از جذابیت برخوردار باشد و این تنها در صورتی ممکن است که  هم در زیبایی ظاهری و هم در زیبایی باطنی در حد مطلوبی باشد.
علاوه اینکه عدالت تکوینی خداوند نیز اقتضا می کند که هر موجودی به میزان تأثیر گذاری خود در چرخه ی هستی، از ظرفیت های کافی برخوردار باشد. 

از این رو اگر رهبران دینی از نظر زیبایی درون و برون، در جایگاه واقعی خود نباشند، موضوع عدل تکوینی خدشه دار می گردد.
زیرا آنان همواره مورد مراجعه ی مردم هستند و از طرفی اغلب مردم، به طور طبیعی به زیبایی متعارف، حسن خلق، مهربانی و جذابیت رهبرانی که می خواهند به آن ها رجوع کنند و دستورشان را به جان و دل بخرند، اهمیت فوق العاده ای قائل هستند.

این یک امر طبیعی و حق طبیعی عموم مردم است. البته تعداد کسانی که ممکن است در گزینش رهبر و الگوی خود چنین شرطی را رعایت نکنند آنقدر کم است که به حساب نمی آیند و بدیهی است که مقررات تکوینی و تشریعی خداوند حکیم، عموم مردم لحاظ      می شوند نه تعدادی انگشت شمار و خاص. چون اگر فقط به زیبایی باطنی و یا حتی بیشتر به زیبایی باطنی اهمیت داده می شد، تنها اقلیت خواص که نگاه به باطن دارند از فیوضات آن ها بهره مند می شدند و اکثریت عامه، به دلیل اینکه گم شده ی خود را آن چنان که می خواستند و می پسندیدند،نمی دیدند ره افسانه می زدند.

البته برخورداری رهبران الهی از چهره ای صمیمی و مهربان نیز به شدت لازم است؛ زیرا یک رهبر با چهره ای زیبا ولی مهربان، مؤثر تر و دارای نفوذ روحی و معنوی بیشتری است تا رهبری تنها مهربان و دارای چهره ای نا زیبا.
بنابراین داشتن چهره ی مهربان شرط لازم راهبران الهی هست، اما شرط کافی نیست.

اما اینکه چرا دیدن آقا این قدر مهم است؟

به نظر می رسد که پاسخ این سؤال خیلی روشن است. زیرا این یک امر طبیعی و کاملاً متعارف است که هر فردی که از مقام و جایگاه بالاتری برخوردار باشد، دیدن او هم به همان مقدار مهم جلوه می کند. وقتی مردم  همانطور که در سراسر دنیا متداول است برای دیدن مقاماتی که شاید چندان به آن ها علاقه ای هم ندارند، سر و دست می شکنند و ساعت ها به انتظار عبورش می نشینند، آیا نمی توان پذیرفت و آیا طبیعی و حتی پسندیده نیست که برای ملاقات با رهبری الهی که دیدارش روح و روان آدمی را صیقل می دهد و نگاه نافذ و مهربانش به زندگی انسان معنی و مفهوم می بخشد، نیز اهمیت قائل شد؟
علاوه اینکه بسیاری از مردم به حق، دیدار آن حضرت را به عنوان توفیقی الهی و نشانه ی مورد عنایت خداوند قرار گرفتن و در عین حال زمینه ی بیان مستقیم گرفتاری ها و درد دل های خود می دانند.

اما در این زمینه باید متذکر شوم که اصولاً در روایات دینی ما، هرگز توصیه نشده است که مردم خود را برای دیدن آقا به زحمت بیندازند. در مکیال المکارم برای منتظران، حدود 80 وظیفه بیان  شده که تلاش برای دیدار جضرتش جزء آن ها نیست.

ضمن آنکه بر اساس آن چه در روایات ما آمده است همگان، امام زمان را  ــ هر چند برای یکبار ــ  می بینند اما به دلائلی خاص، او را نمی شناسند؛ مگر آن عده که اسرار حقشان آموختند و مهر کردند و دهانشان دوختند.

به هر حال، در این زمینه، اعتقاد آگاهانه به آن حضرت، باورمندی و انتظار ظهورش بیش از هر چیز دیگر از جمله دیدارش سفارش شده است. و این همان اعتقاد به حضور وی و احساس حاضر بودن و ناظر بودنش می باشد که شما نیز به آن اشاره کرده اید. 

آیا شعور و درک مردم هنوز آنقدر نیست که به ظاهر اهمیت ندهند؟

اولاً معلوم است که درک مردم از واقعیت ها ی معنوی و حتی مادی، هنوز به نقطه ای نرسیده است که به باور و احساس حضور امام در میان خود، رسیده باشند. ثانیاً  رویش و جهش فکری مردم و پیشرفت روزافزون علمی و اعتقادی آن ها به هر درجه ای هم که برسد، به این معنا نخواهد بود که به ظاهر بی اعتنا باشند. زیرا همانطور که در آغاز بحث گفتیم اهتمام به ظاهر و باطن،  همواره در کنار هم خواهد بود حتی در هنگامه ی مقدس ظهور و در حضور آن یگانه حقیقت. 

و در پایان این عرایض باید گفت که موضوع خال روی شانه ی راست امام  زمان، از روایاتی به دست می آید که نشانه های ظاهری آن عزیز سفر کرده را بیان کرده اند. من ندیده ام که کسی گفته باشد که من آن خال مبارک را مشاهده کرده ام؛ هر چند اشکالی م ندارد که مثلاً همراهی از همراهان آقا در حال احرام دیده و بیان کرده باشد. اگر هم چنین باشد این تنها یک خبر از یک نشانه است و تأثیری در مسائل ریشه ای اعتقاد به مهدویت ندارد.